اشعار ماه مبارک رمضان و مناجات با خدا
از عمر فقط حاصل من روی سیاه است
افسوس که این ماحصل عمر تباه است
ماندم که چرا ذوق مناجات ندارم
هرچه به سرم آمده از دست گناه است
رفت این رمضان زودتر از هر رمضانی
پرت است حواسم که شب چندم ماه است
باید به خودم آیم که دگر آخر خط است
برگردم از این راه که این آخر راه است
هر چند که سنگین شده جرمم تو رحیمی
کوه گنهم در بر عفوت پر کاه است
من چیز زیادی به خدا از تو نخواهم
آدم شدنم در گرو نیمه نگاه است
ماندم به سرای که برم حاجت خود را
این نیمه شب این بنده به دنبال پناه است
چیزی که به دادم برسد عشق حسین است
در حشر برایم فقط این اشک گواه است
اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب 25 ماه رمضان92
**********************
گوشه چشمی اگر از جانب دلبر برسد
دست من نیز به آن چشمه ی کوثر برسد
اگر از شانه ی من بار گنه بردارید
پای این بنده هم از عرش فراتر برسد
باز هم توبه شکستم! بگذارید فقط
باز هم فرصت یک توبه ی دیگر برسد
همه ی ترس من این است که هنگام گناه
عُمر این بنده ی آلوده به آخر برسد
بس که آلوده ام «أبکی لِخروج نفسی»
وای از آن لحظه ی سختی که اجل سر برسد
خیلی از تنگی و ضیق لحدم می ترسم
وحشت بیشتر آن است که مُنکر برسد
همه ی خواهشم این است که در موقع مرگ
سر این بنده روی دامن حیدر برسد
مطمئنّم که در آن لحظه ی سخت و حسّاس
حضرت فاطمه با آل پیمبر برسد
چادر مادر ما کار خودش را بکند
بگذارید فقط لحظه ی محشر برسد
مثل هر دفعه به ارباب توسّل کردم
حتماً ارباب به داد دل نوکر برسد
مثل یک باز شکاری طرف میدان رفت
قصدش این بود به داد علی اکبر برسد
به روی نیزه ی لشکر، جگرش را می دید
تکه تکه بدن گل پسرش را می دید
محمد فردوسی
اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب 24ماه رمضان92
*********************
در سحر چشم که گریان بشود خوب تر است
سائلت پاره گریبان بشود خوب تر است
گرچه موسی ست مناجاتی طور تو ولی
گر خدا همدم چوپان بشود خوب تر است
روسیاهی که به همراهی خوبان برود
بر در کهف نگهبان بشود خوب تر است
ابر رحمت توئی و از همه من تشنه ترم
تشنه گر خرج بیابان بشود خوب تر است
اندکی نیز مرا هم بنشان پیش خودت
میزبان همدم مهمان بشود خوب تر است
به طبیبان دگر نسخه ی ما را مسپار
درد با دست تو درمان بشود خوب تر است
تا درستم نکنی دست از این در نکشم
این گدا دست به دامان بشود خوب تر است
بعد هر معصیت از خوف به هم میریزم
عبد اگر زود پیشمان بشود خوب تر است
آنقدر سینه زنم تا که نجاتم بدهی
آتش اینگونه گلستان بشود خوب تر است
گر بنا هست کسی واسطه ی ما بشود
ضامنم شاه خراسان بشود خوب تر است
اشک خوب است که با مرثیه آغشته شود
فیض وقتی که دو چندان بشود خوب تر است
دوست دارم دم افطار کمی تشنه شوم
نوکر شاه که عطشان بشود خوب تر است
نام ارباب خودش مظهر اسماء خداست
ذکر العفو حسین جان بشود خوب تر است
اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب 22 ماه رمضان92
********************
بارم این بار درِ خانه ی یار افتاده
راه گمراه سر کوی نگار افتاده
من همانم که ز مقدار و عیار افتاده
بی قراری که به یک گوشه کنار افتاده
با کریمان سخن از فقر گزاف است گزاف
صحبت از بنده ی درمانده خلاف است خلاف
من شنیدم به حرم روی سیه عیبی نیست
نزد غفار دو صد کوه گنه عیبی نیست
به حرم آمدن مانده ز ره عیبی نیست
آنکه عمر را ز گنه کرده تبه عیبی نیست
عیب آنست که نومید ز رحمت بشوم
خوف دارم که گرفتار به نقبت بشوم
عیب آنست که با یار دلم کار نداشت
عیب آنست که این گمشده اقرار نداشت
عیب آنست که از غم دل من یار نداشت
عیب آنست که این جسم خریدار نداشت
تا خریدار دل خسته حسین است حسین
رمز این قفل در بسته حسین است حسین
ما که لب تشنه ی الطاف خدائیم همه
ما اضافات گل آل عبائیم همه
دانش آموخته ی کرببلاییم همه
ما قسم خورده ی خون شهدائیم همه
دست بیعت دمی از دست ولایت نکشیم
پای خود را ز ره پاک هدایت نکشیم
سر این سفره نشستند کریمان کریم
صاحبان نمک و سفره ی احسان قدیم
راه دادند اگر یک شبه ما را به حریم
لا اقل آبروی ماه خدا را نبریم
پای این سفره نشستند تمام شهدا
بانیانند همه پنج تن آل عبا
من که یک عمر سر عهد تو محکم نشدم
عین عدل است که با ماه تو محرم نشدم
بار عام است ولی لایق این هم نشدم
این همه لطف و کرم باز من آدم نشدم
باز هم بازهم اینبار مرا بخشیدی
بخدا حرف من این است چرا بخشیدی
اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب بیست و یک ماه رمضان92
********************
بساط عاشقی به پاست این شب ها
زمان آشتی با خداست این شب ها
گناه کار قدیمی دوباره برگشته
صدای زمزمه ها آشناست این شب ها
زمان بده به زمین خورده ای اِله کریم
اگر مرا بزنی هم رواست این شب ها
خوشا به حال گدایی که چشم تر دارد
که گریه های سحر کیمیاست این شب ها
کنار سفره ی افطار زیر لب گفتم:
نگفته ای به خود آقا کجاست این شب ها؟
قسم به خاک نشسته به چادر زهرا
مرا ببخش ؛ ببخشی رواست این شب ها
ز فتنه های زمانه خط امان داریم
چرا که نام علی ذکر ماست این شب ها
گدای صحن و سرای شهنشه نجفم
دلم هوایی ایوان طلاست این شب ها
دل شکسته ی ما با سلام بر ارباب
مسافر حرم کربلاست این شب ها
سلام بر لب عطشان سیدالشهدا
سخن ز تشنه لب سر جداست این شب ها
شنیده ام که سرش نی به نی عوض میشد
شکایت من از آن نیزه هاست این شب ها
اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب بیستم ماه رمضان92
********************
اشعار مناجات با خدا - سید علی رکن الدین
جز آه، حرفی در خور گفتن ندارم
جز آه حرفی هست اما من ندارم
چون طفل بازیگوش، عصیانگر، گرسنه
راهی به خانه غیر برگشتن ندارم
پوسیده یا پاره شده یا آب رفته
مهمانی است و حیف...پیراهن ندارم
این چه بلایی بوده آوار است بر من
اسم تو را میخوانم و جوشن ندارم
آه ای ملائک رو بپوشانید از من
غرق معاصی هستم و دیدن ندارم
میجویمت ای انتهای آرزوها
میجویم اما پاسخی جز لَن ندارم
در آسمان تیره ی بخت غریبم
جز کربلا من نقطه ای روشن ندارم
من که به غیر کربلا موطن ندارم
من که به غیر کربلا مدفن ندارم
سید علی رکن الدین
********************
رمضان بوی مناجات و دعا می آید
عطر تسبیح و صدای شهدا می آید
گوشه ی چشم من امروز سحر، تر شده است
آبرو باز به کابین گدا می آید
دیده ی کور به اشک سحری روشن شد
بوی پیراهن یوسف ز کجا می آید؟
کاش آماده ی مهمانیتان می بودم
به سر سفره کسی بی سر و پا می آید
خاطر حضرت ارباب بیا عفوم کن
که فقط بخشش و رحمت به شما می آید
هر سحر مثل محرم دل من می گیرد
باز عطر حرم کرب و بلا می آید
لب من زخم شده از عطش اما به فدات
یادم از چوب و لب و طشت طلا می آید
محسن حنیفی
********************
اینجا کریمی هست که بسیار می بخشد
لب وا نکردی تا کنی اقرار می بخشد
تاثیر استغفار اوج باور عبد است
قبل از گنه کردن تو را غفار می بخشد
وقت گنه پرده به روی ما می اندازد
مشغول عصیانیم که ستار می بخشد
هر قدر هم دوری کنیم او در پی ما هست
گاهی به خلوت ، گاه در انظار می بخشد
این صبر که دارد خدا ، شرمندگی دارد ...
هر چه گنه را می کنی تکرار می بخشد ...
ظرف ترک خورده در اینجا بند خواهد خورد
رفتی و برگشتی اگر صدبار می بخشد
پیچیدگی زندگی تمرین رشد ماست
اینها مقاماتی است که دلدار می بخشد
مومن در امواج بلاها دم نخواهد زد
زیرا بلاها نخل او را بار می بخشد
در میهمانی هوشیاری جزء ارکان است
این صاحب خانه به ما اسرار می بخشد
حب علی در سینه باشد کار ما جور است
ما را به مهر حیدر کرار می بخشد
آب حیاتی که خدا فرموده این اشک است
این هدیه را بر دیده ی بیدار می بخشد
فرموده است شیخ الائمه : " حق ، کسی را که
اشکی بریزد در عزای یار می بخشد"
ذکر "حسین" در تشنگی تسبیح ما باشد
جان را صفا این ذکر گوهربار می بخشد
امشب خدا ما را به حق آن یتیمی که
افتاد از ناقه در آن بازار می بخشد
امشب خدا ما را به حق چشم هایی که
گردیده بود از ضرب سیلی تار می بخشد
رضا رسول زاده
با تشکر از آقای رسول زاده
********************
شب قدر
بچه گي كرده ام، پشيمانم
من ندانسته شيطنت كردم
بغلم كن دوباره مثل قديم
رو نگردان ز من، غلط كردم
**
ساده گي كار دست من داده
همنشين ِ بد از تو، دورم كرد
لطف بيش از حد شما؛ امروز
بنده اي سركش و جسورم كرد
**
سيب سرخ هوس فريبم داد
دلم از كرده اش پشيمان است
عذر تقصير پيشت آوردم
مهربان، بخشش از بزرگان است
**
به كجا مي شود فرار كنم !؟
بدتر از متهم زمين خوردم
حيف آن دست، كه مرا بزني
نزده ؛ من خودم زمين خوردم
**
آبرو، اشك، ندبه و توبه
باز هم واژه هاي تكراري
دست هاي مرا دوباره بگير
تا بفهمم كه دوستم داري
**
شده ام جنس كهنه ي بازار
رهگذر، دوست، آشنا نخرد
كاش از اول ضرر نمي ديدم
هيچ كس غير تو، مرا نخرد
**
نه ! من از چشم تو نمي افتم
تا حسيني و كربلايي هست
آبروي مرا نخواهي برد
تا كه عشق امام رضايي هست
**
روسیاهم صدا نخواهي زد
پاي من را قلم نخواهي كرد
به دلم دست رد نخواهي زد
سنگ روي يخم نخواهي كرد
**
بازهم روي خوش نشان دادي
چقدر خوب شد كه زهرا هست
غسل گريه كن اي دل غافل
روضه دست و مشك سقا هست
وحید قاسمی
********************
شب قدر
خود را به خواب مي زني اي بنده تا به كي
هي توبه پشت ِ توبه، سرافكنده تا به كی
دنيا وفا نكرده ، وفا هم نمي كند
با زرق و برقش از غم دل، كم نمي كند
از حوض ِ نور،كي به رخت آب مي زني
كي دست رد به سينه ي اين خواب مي زني
اي بنده جزء براي خدا بنده گي نكن
!کج می روی،لجاجت و یک دنده گی نکن
بنده در اوج ِ فاجعه زانو نمی زند
غير از خداي ِ خود به كسي رو نمي زند
عقلت مگر به شايد و بايد نمي رسد
بارِ كجت به منزل و مقصد نمي رسد
تيشه نزن به ريشه ي خود بنده ي خدا
بیراهه می روی، نشو شرمنده ی خدا
جاي غم ِ بهشت، غم ِ پول مي خوري
بيچاره اي كه مثل پدر گول مي خوري
بيهوده هي براي دلت كيسه دوختي
باغ بهشت را به جو ِ ري فروختي
ای ورشکسته،بیش تر از این ضرر نده
لحظه به لحظه عمر خودت را هدر نده
شبهاي قدر فرصت خوبيست؛ گريه كن
آيا زمان توبه ي تو نيست گریه کن
شبهاي قدر فرصت خوبيست؛ توبه كن
غير از تو و خدا كه كسي نيست توبه کن
شبهاي قدر ناله بزن بي معطلي
دستم به دامنت، مددي مرتضي علي
شبهاي قدر اشك تو را كوثري كند
زهرا براي شيعه ي خود مادري كند
جا مانده اي ز قافله، هيهات، گریه کن
امشب براي عمه ي سادات گريه كن
شايد خدا به حال ِ خرابت نظاره كرد
پرونده ي سياه تو را پاره پاره كرد
مانند سوزِ صبح ِ مه آلود مي رسد
وقتي نمانده است، اجل زود مي رسد
باید بری ! به فكرِ حساب و كتاب باش
فكر فشارِ قبر و سئوال و جواب باش
شبهاي قبر، تيره تر از كرده هاي توست
مهتاب روشنش سفر كربلاي توست
بي نور عشق، قبر تو دلگير مي شود
امشب بگير تذكره را ، دير مي شود
ای تشنه لب ، ز دست سبو آب را بگير
امشب به گريه دامن ارباب را بگير
وحید قاسمی
********************
نام ما را ننویسید، بخوانید فقط
سر این سفره گدا را بنشانید فقط
آمدم در بزنم، در نزنم می میرم
من اگر در زدم این بار نرانید فقط
میهمان منتظر دیدن صاحب خانه ست
چند لحظه بغل سفره بمانید فقط
کم کنید از سر من شرّ خودم را، یعنی
فقط از دست گناهم برهانید... فقط
حُرّم و چکمه سر شانه ام انداخته ام
مادرم را به عزایم ننشانید فقط
صبح محشر به جهنم ببریدم اما
پیش انظار گنهکار نخوانید فقط
پیش زهرا نگذارید خجالت بکشیم
گوشه ای دامن ما را بتکانید فقط
حقمان است ولی جان اباعبدالله
محضر فاطمه ما را نکشانید فقط
سمت آتش ببری یا نبری خود دانی
من دلم سوخته، گفتم که بدانید فقط
گر بنا نیست ببخشید، نبخشید اما
دست ما را به محرم برسانید فقط
علی اكبر لطیفیان
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
برچسبها: اشعار ماه مبارک رمضان و مناجات با خدا